می دانستم که خانه تو یکی مانده به دریاست؛
در حوالی پرچین های دورتر از آفتاب
پیچیده به جانب جنوب ستاره
بالاتر از کوچه ترانه های معصوم
در همسایگی سایه های بلند آیینه!
سر راه که می آمدم،
نشانیات را از صدای پای آب پرسیدم که از حوالی خانه تو گذشته بود.
تمام مسیر سپیده دم را دویدم
تا هنگام قرائت رویای محرمانه خاک، در خانه تو باشم؛
وقت صحبت گل سرخ با خدا
وقت به تکلیف رسیدن ماه
یا بلوغ باران.
آه، ای خواهر خاطرات تشنگی!
ای پرده پوش پنهانیترین جراحت آسمان!
اکنون به تهنیت آغاز این تبسم مقدس
باید برای بیداری رویاهای گمشده دعا کرد؛
شاید که در آن دقیقه موعود
کسی ما را نیز
به دعوت خورشید برد!
سروده: نزهت بادی
تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان